Dog Days (Diary of a Wimpy Kid, #4) de Jeff Kinney


Dog Days (Journal d’un enfant Wimpy, #4), c2009, Jeff Kinney

Diary of a Wimpy Kid: Dog Days est un roman écrit par l’auteur et dessinateur américain Jeff Kinney, et est le quatrième livre de la série Diary of a Wimpy Kid. Il est sorti le 12 octobre 2009 aux États-Unis et le 13 octobre 2009 au Canada.

Le film, Diary of a Wimpy Kid: Dog Days, sorti le 3 août 2012, était basé sur le livre et son prédécesseur, The Last Straw.

Le livre commence avec Greg Heffley décrivant comment il est plus une « personne d’intérieur

Dog Days (Journal d’un enfant Wimpy, #4), c2009, Jeff Kinney

Diary of a Wimpy Kid: Dog Days est un roman écrit par l’auteur et dessinateur américain Jeff Kinney, et est le quatrième livre de la série Diary of a Wimpy Kid. Il est sorti le 12 octobre 2009 aux États-Unis et le 13 octobre 2009 au Canada.

Le film, Diary of a Wimpy Kid: Dog Days, sorti le 3 août 2012, était basé sur le livre et son prédécesseur, The Last Straw.

Le livre commence par Greg Heffley décrivant comment il est davantage une « personne d’intérieur » et comment il passera ses vacances d’été à jouer à des jeux vidéo dans le noir ; malheureusement, sa mère l’arrête, lui disant qu’il a mieux à faire.

L’argent est serré cette année et Greg ne peut pas aller à la plage. Greg et son ami Rowley se rendent au country club de Rowley après la fermeture de l’école pour l’été, mais après quelques semaines, Greg n’est pas invité à revenir car il se plaint même des plus petites choses, à sa grande déception.

Greg ne veut pas aller à la piscine de la ville avec sa mère et son petit frère à cause de la douche qu’il doit traverser pour se rendre à la piscine. …

اریخ انش: اه امبر سال 2012میلادی

ان: اطرات : لد چهار، زرد؛ و تصویرگر جف کینی؛ ندا شادنظر؛ ات : ان، ایران بان، چاپ 1391، در 224ص، خاطرات یک جلد چهار، شابک جلد چهار 9789642980901؛ اپ 1392؛ داستانهای فکاهی دفترچه های خاطرات، مدرسه ها، داستان؛ سنی ب و ج از نویسندگان ایالات متحده آمریکا – سده 21م

اطرات : له ی تابستون (دفترچه زرد)، به گونه ی ادبیات داستانی و در سبک طنز؛ به صورت دفترچه های خاطرات نوشته و به تصویر کشیده شده است؛ این کتاب «جف کینی»، چهارمین کتاب، از سری شش جلدی «دفترچه خاطرات یک بی‌عرضه» است؛

ل از متن: اگر یک ثانیه از روز را، بیرون نباشی، فکر میکنند، ایرادی داری؛ اما راستش را بخواهی، من از آن دسته ایی ارم، انه بمانم؛ ا ا چراغها را اموش کنم، و با ازیهای ویدیویی ام، سرگرم شوم؛ از بدشانسی ام، نظر مامان، درباره ی تعطیلات تابستان، درست عکس است؛ امان ا ا اند؛ من هم به او میگویم، فقط میخواهم از پوستم مراقبت کنم، تا به سن او میرسم، صورتم، چروکیده نباشد، اما او گوشش، ار این حرفها، نیست؛ مامان دایم، سعی میکند، ا ا استخر، مرا بفرستد؛ اما من چند روز اول تابستان را، به استخر باشگاه دوستم، «رالی» هستند، و ما روز، در ت لات تابستان، باشگاه آنها میرویم؛ اشتباه ما این بود، که دوستم، «تریستا» ا، که همسایه مان بود، به باشگاه ورزشی خانواده «رالی»، دعوت کردیم؛ میکردم، اگر با باشگاه برویم، به ما خوش میگذرد؛ اما پنج ثانیه بعد از ورودمان به باشگاه، «تریستا» نگهبان آنجا را، که از آشنایانش بود، دید، و به کل، ما را اموش کرد؛ هر حال، عبرتی از این ماجرا، گرفتم؛ اینکه بعضی از آدمها، بدشان نمیآید، از تو سوء استفاده کنند، به خصوص وقتی، پای باشگاه ورزشی خصوصی، در میان باشد؛ البته به نفع من، و «رالی» که «تریستا» دور و برمان نبود؛ انستیم کل تابستان، مزاحمت یک دوست افاده ای، بی خوش بگذرانیم؛ روز پیش، متوجه شدم، که کیفیت خدمات باشگاه، پایین آمده؛ لاً، بعضی وقتها، دمای سونا، آنقدر بالاست، که قابل تحمل نیست، و یکبار هم، پیشخدمت استخر، فراموش کرد، در لیوان آب میوه مان، چتر کوچک بگذارد؛ به پدر «رالی» شکایت کردم؛ اما به دلایلی، آقای «جفرسون»، شکایتهایم را به گوش مدیر باشگاه، نرساند؛ کمی پیچیده است؛ اگر من برای عضویت در این باشگاه، پول اده بودم، حتماً حساب و کتاب میکردم، که آنجا، ارزش سرمایه گذاری دارد، یا نه؛ هر حال، چند روز بعد، «رالی» به من گفت، دیگر اجازه ندارد، مرا، همراه خودش، به استخر ببرد؛ الم شد! میدادم، در خانه، زیر کولر بمانم، و وقتی ام را میکنم، مجبور نباشم، دایم، زنبورها ا، از آن دور کنم.)؛ ایان نقل

اریخ ام انی 21/11/1399هجری خورشیدی؛ ا. انی



Source link