[ad_1]
Hedda Gabler est une pièce écrite par le dramaturge norvégien Henrik Ibsen.
Le personnage principal, Hedda, est considéré comme l’un des grands rôles dramatiques du théâtre.
Hedda, la fille d’un général aristocratique et énigmatique, vient de rentrer dans sa villa de Kristiania (aujourd’hui Oslo) après sa lune de miel.
Son mari est George Tesman, un jeune universitaire en herbe et fiable qui a poursuivi ses recherches pendant leur lune de miel.
Il devient clair au cours de la pièce qu’elle n’a jamais
Hedda Gabler est une pièce écrite par le dramaturge norvégien Henrik Ibsen.
Le personnage principal, Hedda, est considéré comme l’un des grands rôles dramatiques du théâtre.
Hedda, la fille d’un général aristocratique et énigmatique, vient de rentrer dans sa villa de Kristiania (aujourd’hui Oslo) après sa lune de miel.
Son mari est George Tesman, un jeune universitaire en herbe et fiable qui a poursuivi ses recherches pendant leur lune de miel.
Il devient clair au cours de la pièce qu’elle ne l’a jamais aimé mais l’a épousé parce qu’elle pense que ses années d’abandon de jeunesse sont terminées. Il est également suggéré qu’elle peut être enceinte.
La réapparition du rival académique de George, Eilert Løvborg, bouleverse leur vie. Eilert, un écrivain, est aussi un alcoolique rétabli qui a gaspillé son talent jusqu’à maintenant.
Grâce à une relation avec l’ancienne camarade de classe d’Hedda, Thea Elvsted (qui a quitté son mari pour lui), Eilert montre des signes de réhabilitation et vient de publier un best-seller dans le même domaine que George.
Lorsque Hedda et Eilert parlent en privé ensemble, il devient évident qu’ils sont d’anciens amants.
Le succès critique de son travail récemment publié fait d’Eilert une menace pour George, car Eilert est maintenant un concurrent pour le poste de professeur d’université sur lequel George comptait.
George et Hedda sont surchargés financièrement, et George dit à Hedda qu’il ne sera pas en mesure de financer le ménage régulier ou luxueux auquel elle s’attendait.
En rencontrant Eilert, cependant, le couple découvre qu’il n’a pas l’intention de concourir pour le poste de professeur, mais qu’il a plutôt passé les dernières années à travailler sur ce qu’il considère être son chef-d’œuvre, la « suite » de son travail récemment publié.
Date de fin d’année: ال 1973میلادی
ان: ایشنامه ا گابلر؛ : ان هنریک ایبسن؛ مینو مشیری؛ نظر احسان یارشاطر؛ ان، بنگاه ترجمه و نشر کتاب؛ 1351؛ 146ص؛ اپ ان: انتشارات لمی 1394؛ 95ص؛ ابک 9786001215360؛ نمایشنامه های نویسندگان – سده 19م
ان: هدا گابلر؛ : ان هنریک ایبسن؛ اصغر رستگار؛ اصفهان، نشر فردا؛ 1379؛ 123ص؛ ابک 9646328105؛
ان: هدا گابلر؛ : یوهانهنریک ایبسن؛ ان رضا ادویی؛ ان ا، 1391؛ ابک 9786009307128؛
ا گابلر، نمایشنامه ای اثر « ایبسن» نمایشنامه نویس «نروژی» است، که در سال 1890میلادی نگاشته شده است؛ استان درباره ی زنی بیست ساله نام «هِدا» است، که در محیط دچار مشکلاتی میشود؛ سال 1897میلادی همین نمایشنامه در «آلمان» با واکنشهای منفی مواجه شد؛ اما پس از آن به عنوان نمایشنامه ای کلاسیک از واقعگرایی درام در تئاتر سده نوزدهم میلادی شناخته شد؛ «هِدا» از سوی برخی از منتقدان عنوان یکی از نقشهای بزرگ دراماتیک تئاتر شناخته میشود.؛
ار اگر کتاب را میخواهید بخوانید لطفا چکیده را نخوانید، داستان لو میرود؛
: «هدا گابلر» زیباست، مورد دیگران است؛ او دوست دارد با توجه به جذبه اش، دیگران را سلطه ی خویش داشته باشد؛ او بر اساس مصلحت، با «یورگن تسمان»، که به تازگی موفق به دریافت دکترای افتخاری تاریخ گردیده، ازدواج میکند؛ اینکه پیشتر با « لووبرگ » « لووبرگ » او با این پیروزی، رقیب «تسمان» برای داشتن کرسی استاد دانشگاه میگردد؛ «تهآ» است جوان، از مرگ همسر اول فرماندار، خانم آن خانه میشود؛ «لووبرگ» پیشتر بعنوان معلم سر خانه، به فرزند خوانده های خانم «الوستد (ته آ)» درس میداده، و در نتیجه ی این دیدار، «تهآ» به «لووبرگ» علاقمند میشود، تا آنجا انه ا کردن «لووبرگ»، زندگی با او ترک میکند؛ کسیکه بنظر «» میتواند برای کمک «لووبرگ» موثر باشد، «دکتر تسمان» است، که در دوران تحصیل دوست «لووبرگ» بود؛ «» به آنجا میرود، و از « تسمان» میخواهد، تا به «لووبرگ» یاری کند، او هراس دارد که مبادا دوباره حیثیت مرد خدشه دار شود؛ «تسمان» امه ای به «لووبرگ» و از او دعوت میکند، که ملاقاتی با داشته باشد؛ «هدا گابلر» با تیزبینی و هوش وافر خود، «» را وادار میکند، که از رابطه ی خود با «لووبرگ» بگوید، در نتیجه از عشق «» و مساعدت او، در جهت موفقیت «لووبرگ» آگاه ا «لووبرگ»، در خانه «تسمان»، «هِدا» بازی نوینی را آغاز میکند، و کوشش ميکند، با نفوذ در افکار «لووبرگ» او را وادار که دعوت خانه ی قاضی «براک» را بپذیرد؛ « لووبرگ » ا « تسمان » به اضی « براک » «تسمان» کمی از او حرکت یادداشتها را برمیدارد، و صبر میکند، تا «لووبرگ» تعادل روحی خود را بازیافت، به او پس دهد؛ «لووبرگ» را در خانه زن بدنامی، پیشتر با او رابطه داشته، میگذراند، و صبح هنگام میفهمد، که یادداشتهایش نیست؛ ا اهالی انه درگیر میشود؛ ا به پیشینه ی نامتعارف اجتماعی او، رفتارش باعث میشود که بار دیگر موقعیت اجتماعی اش متزلزل گردد؛ او در نزد «هِدا» اقرار میکند که دستنوشته هایش گم شده، اما به «» میگوید که خودش دست نوشته ها را با یاری «» نگارش شده ریزریز کرده است؛ «ا» تیری به «لووبرگ» و به او تلقین میکند، که حالا وقت آن است که درست انتخاب کند؛ «لووبرگ» با همان تیر خودکشی میکند؛ اضی « براک » ا هفت میشود، که « لووبرگ » ?? «هدا» زنی سرکش است، تحمل و خواری را ندارد؛ لطه قاضی «براک» را نمیپذیرد، و دست به خودکشی میزند؛ او با سوزاندن اثر برجسته «لووبرگ» باعث مرگ او و در اصل نابودی خویش میگردد؛
اریخ ام انی 10/03/1400هجری خورشیدی؛ ا. انی
[ad_2]
Source link